هشت چکاپ مهم برای بانوان فیلم «زنانی که با گرگها دویده‌اند» اکران می‌شود؟ خزعلی: به دنبال افزایش دورکاری برای مادران شاغل هستیم بازارچه محصولات بانوان کارآفرین در دهه کرامت به صورت کشوری برگزار شد تصاویری بی‌مانند از جلوه‌های هنر در حرم بو می‌کشم طراوت این چشمه‌سار را ندا شهسواری برای سومین بار المپیکی شد گپ‌وگفت با نویسنده‌ای که ۴ کتاب امام‌رضایی دارد | هیچ‌وقت به تکرار نرسیدم گوهرشاد خاتون گزارشی از حضور کاروان «زیر سایه خورشید» در منازل خانواده شهدا | مهمانِ مامان در آستانه تاریخ رند (۰۳/۰۳/۰۳) وزارت بهداشت برای متقاضیان سزارین‌های تقویمی خط‌ونشان کشید درباره خبرنگار شهیر فلسطینی که مهمان جشنواره «صبح» است | خون دلی که لعل شد‌ تیم ملی هاکی بانوان کشور در جایگاه پنجم آسیا قرار گرفت مردان و زنان ایرانی سال گذشته در چند سالگی پدر و مادر شدند؟ آشنایی با بیماری‌های شایع زنان و درمان آن اضطراب درونی والدین و چرخه سرنوشت فرزندان نگاهی به کارنامه استاد دانشگاه رادیوی «پکن» که بانویی مشهدی بود | سه میلیون کلمه چینی فارسی شد برنامه‌های جوانی جمعیت از رشد ۱۸ درصدی زایمان‌های سوم به بعد تا پیشگیری از سقط ۴۰۰۰ جنین بانوان بخوانند| عفونت‌های زنان و چند باور اشتباه آمار طلاق پس از ۳ دهه کاهشی شد آسیب شناسی سرودهای تولید شده با تکیه بر «هویت دخترانه»
سرخط خبرها
حرم نوشت‌های یک خادمه | تذکر بهداشتی زائر

حرم نوشت‌های یک خادمه | تذکر بهداشتی زائر

  • کد خبر: ۲۱۰۳۶۱
  • ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۴
یکی از زائر‌ها وقتی شدت سرفه‌هایم را دید گفت «وااای! چقدر حالتون خرابه! شما نباید می‌اومدید حرم. توی تهران اگر ما یه همچین حال خرابی داشته باشیم اصلا اجازه حضور سر کار نمی‌دن.»

به گزارش شهرآرانیوز، حالم چندان خوب نیست. بخاطر سرماخوردگی‌ای که طولانی شده است خودم هم کلافه شده‌ام. با اینکه چند روز استراحت کرده‌ام، اما هنوز حال چندان خوشی ندارم. انگار این ویروس جدید در بدنم مهمانی به راه انداخته و بدنم میزبان دوست و رفیق‌هایش هم شده است.

بعد از چند روز استراحت و به تعویق انداختن کار‌ها خدمت حرم را دیگر نمی‌شد کنار بگذارم. از امام رضا (ع) خواستم به من توان بدهد تا با نفس کشیدن در حال و هوای حرمش شفا پیدا کنم و حالم بهبود یابد. یادم می‌آید یکی از دوستانم سردرد ناشناخته‌ای داشت. یکی از روزهای خدمت که هر دو در سقاخانه بودیم کمی از آن آب را به نیت شفا توی سرمای پاییزی روی سرش ریخت. حالا که چند سال از آن ماجرا می‌گذرد از آن سردردها هم خبری نیست. 

چند لایه لباس و شال گردن و زیرشلواری گرم تنم کردم و بعد هم لباس فرم خدمت و دست آخر پالتویم را پوشیدم. محض احتیاط یک لباس اضافه هم برداشتم. با هر سختی بود خودم را به حرم رساندم. ناظم کشیک شیفت وقتی حال خراب و چشم‌های ورم کرده و صدای گوش خراش و گلوی گرفته‌ام را دید و شنید خیلی با من مدارا کرد و کشیک خدمتی‌ام را در دفتر امانات چادر نواب صفوی جنوبی انداخت؛ از آن دفتر‌های کم مراجع و خلوت.

هرچند تعداد زائر‌ها در طول دو سه ساعتی که در دفتر بودم به انگشتان دست هم نمی‌رسید، ولی با این حال هر کدامشان یک جور بودند. یکی  از آنها وقتی شدت سرفه‌هایم را دید گفت «وااای! چقدر حالتون خرابه! شما نباید می‌اومدید حرم. توی شهر ما اگر ما یه همچین حال خرابی داشته باشیم اصلا اجازه حضور سر کار نمی‌دن. البته تهران اینجوریه، اینجا رو نمی‌دونم!»

به خاطر همان حالم نمی‌توانستم زیاد حرف بزنم بنابراین سکوت کردم. اگرچه به آن خانم حق دادم، ولی خب نمی‌دانست جابجایی خدمت و گرفتن مرخصی خیلی هم راحت نیست و نمی‌توانم هر زمان که بخواهم حرم بیایم. گفتم تازه حالم بهتر شده است و برای همین حرم آمدم.

فقط بعد از تذکر آن خانم با خودم گفتم کاش حواسم بود و دستکش هم استفاده می‌کردم تا دیگران کمتر اذیت شوند. برخلاف این زائر تهرانی، زائر‌های دیگر اصلا توجهی به حال خرابم نکردند و بدون نگرانی کارت‌های شناسایی شان را به من می‌دادند و پس می‌گرفتند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.